امتحان فیزیک
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

استاد سخت­گیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا می‌خواند و سؤال را مطرح می‌کند؛ «شما در قطاری نشسته‌اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت می‌کند و ناگهان شما گرمازده شده‌اید، حال چه کار می‌کنید؟» دانشجوی بی‌تجربه فوراً جواب می‌دهد، من پنجره کوپه را پایین می‌کشم تا باد بوزد. اکنون پروفسور می‌تواند سؤال اصلی را بدین ترتیب مطرح کند؛ حال که شما پنجره کوپه را باز کرده‌اید، در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل می‌شود و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید: محاسبه مقاومت جدید هوا در مقابل قطار؟ تغییر اصطکاک بین چرخ‌ها و ریل؟ آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم می‌شود و اگر جواب مثبت است، به چه اندازه؟ مطابق انتظار، دهان دانشجو باز مانده بود و قادر به حل این مسئله نبود و سرافکنده جلسه امتحان را ترک کرد. همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم آمد که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود شدند. پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا می‌خواند و طبق معمول سؤال اولی را می‌پرسد؛ «شما در قطاری نشسته‌اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت می‌کند و ناگهان شما گرمازده شده‌اید، حالا چکار می‌کنید؟» این دانشجوی خبره می‌گوید؛ من کتم را در میارم. پروفسور اضافه می‌کند که هوا بیش از این­ها گرمه. دانشجو می گه: خوب ژاکتم را هم در میارم. استاد: هوای کوپه مثل حمام سونا داغه. دانشجو: اصلا ... پروفسور گوشزد می‌کند که این کار خوبی نیست. دانشجو به آرامی می‌گوید: «می­دانید آقای دکتر، این دهمین باری است که من در امتحان شفاهی فیزیک شرکت می‌کنم و اگر قطار مملو از انسان هم باشد، من آن پنجره­ی لامصب را باز نمی‌کنم.»



از کجا بفهمیم افسرده ایم یا نه ؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

از کجا بفهمیم افسرده ایم یا نه ؟

علائم رایج افسردگی می تواند شانس ادامه زندگی سالم را غیر ممکن کند. افسردگی نگاه فرد را به زندگی دچار تحریف کند و همه چیز را سامان ناپذیر جلوه دهد و احساس تنهایی و بی کسی را در فرد تقویت کند.

این بیماری با تمام قدرت شیوعی که دارد،کاملا درمان پذیر است.
بعضی از مهم ترین علائم احساسی فردی که دچار افسردگی است شامل موارد زیر است:

1- احساس غم،پوچی،نا امیدی و یا بهت زدگی:این احساس تقریبا همیشه افراد افسرده را درگیر می کند.

2- از دست دادن علاقه به چیزهایی که قبلا از آن لذت می بردیم:عدم علاقه به دوستان،از دست دادن میل جنسی و یا انجام سرگرمی هایی که قبلا برای فرد لذت بخش بوده است.

3- اضطراب و بی قراری: ممکن است فرد زودجوش وعصبی شود و کمتر احساس آرامش داشته باشد.

4- مشکل در تصمیم گیری: افسردگی باعث می شود که فرد نتواند به روشنی فکر کند و یا تمرکز بگیرد و ساده ترین انتخاب ها به نظر ناتوان کننده برسد.



تست هوش
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

چند چهره روی درخت می بینید؟


اگر بین ۰ تا ۵ تصویر صورت پیدا کردید – سبک مغز

گر ۶ یا ۷ تصویر صورت پیدا کردید – کند ذهن

اگر ۸ یا ۹ تصویر صورت پیدا کردید – معمولی

اگر ۱۰ یا ۱۱ تصویر صورت پیدا کردید – خیلی خوب

اگر ۱۲ یا ۱۳ تصویر صورت پیدا کردید – نابغه

 



ذکرهای آرامش دهنده
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->



فتح اورست
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

فتح اورست

سرادموند هیلاری (Sir Edmund Hillary) نخستین کسی بود که در 29 ماه می سال 1953 از کوه اورست به عنوان مرتفع ترین کوه دنیا بالا رفت. با این حال مادامی که انسان اقدام به خواندن کتاب او تحت عنوان«مخاطره بزرگ» نکرده باشد، متوجه نمی شود که هیلاری برای تسخیر قله اورست ناگزیر از رشد کافی برای اجرای این امر خطیر برخوردار بوده است.

جریان از این قرار است که هیلاری در سال 1952 کوشید که از کوه بالا رود، ولی نتوانست. یک هفته پس از این شکست گروهی از کوهنوردان انگلیسی از او خواستند که برای اعضای گروه آنها سخنرانی کند.

هیلاری یا هلهله و کف زدن هایی پر سرو صدای حضار در پشت میکروفن قرار گرفت. سپس مشت گره کرده خود را به طرف نقشه کوه گرفت وبا صدای بلندی گفت: «ای اورست، تو بار اول مرا شکست دادی، ولی این بار منم که تو را شکست خواهم داد چون تو رشد کامل خودت را کرده ای اما من هنوز در حال رشد کردن هستم».



مثبت اندیشی
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

چگونه افکار مثبت داشته باشیم؟


افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می‌توانند سازنده یا ویرانگر باشند. بنابر‌این باید به خود و فرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی دست یابیم.

برخی از نکانی که در این ارتباط می توانند کمک کننده باشند:

۱- نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم.
۲- لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راه‌های تقویت آنها را بیابیم و تجربه کنیم.
۳- لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم.
۴- سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم. مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه «خسته نباشید» که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم «خدا قوت»، «شاد باشید» و یا «پر انرژی باشید»
۵- افکار خود را متوجه خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبت‌نگر شویم.
۶- با خوش‌بینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه‌های جدید مثبت شکل گیرند.
۷- هر روز صبح که از خواب بر می‌خیزیم با نگاه کردن به منظره ی یک تابلوی نقاشی زیبا، روز خود را با نشاط و خوش‌بینی آغاز کنیم.
۸- از افراد منفی‌نگر یا موقعیت‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی می‌شوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.
۹- به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی‌های خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه ی بدی را پیش‌بینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازه‌ای مهم هستند که ما آنها را مهم می‌پنداریم.
۱۰- به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته ی خود فکرکرده و سعی کنیم آنها را تکرار نماییم.
۱۱- از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیّت دنبال کنیم.
۱۲- به ندای منفی درونی خود و تلقین‌های مخرب و نگران کننده‌ی دیگران بی‌توجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم.
۱۳- به قدرت بی‌کران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترین‌ها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.
۱۴- از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تأیید یا تکذیب دیگران نباشیم.
۱۵- در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.
۱۶- در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم (مثلا فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است)
۱۷- از چشم و هم‌چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم.
۱۸- هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه ی سعی و تلاش به آنچه بخواهیم می‌رسیم.
۱۹- قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به ‌خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهد شد.
۲۰- برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که می‌توانیم آنها را از بین ببریم.
۲۱- از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می‌شود خودداری کنیم.
۲۲- خود را از قید و بندهای آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسوده‌ای داشته باشیم.
۲۳- از انزوا و گوشه‌گیری که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری کرده و اوقات خود را در جمع خانواده، فامیل و دوستان سپری کنیم.
۲۴- هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم.
۲۵- ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، بنابراین تا خسته نشده‌ایم به رختخواب نرویم.
۲۶- هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم.
۲۷- اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.
۲۸- خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث می‌شود تا افکار ناراحت کننده و منفی‌ جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهن

اجرای راهکارهای تقویت مثبت هیچ هزینه‌ای ندارند و به سن و سال افراد نیز مربوط نمی‌شوند.

باید این شعار را فراموش نکنیم:اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگی‌مان متحول می‌شود.

 



مهارت تصمیم گیری
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

تصمیمات گذشته ما نقش بسیاری در وضعیت حال حاضر ما داشته اند و تصمیماتی که امروز میگیریم در وضعیت آینده ما بسیار تاثیر گذار خواهد بود.بنابراین لازم است آگاهی بیشتری نسبت به تصمیمات و انتخابهایمان پیدا نماییم.مهارت تصمیم‌گیری یکی از مهارت‌هایی است که به افراد کمک می‌کند تا در موقعیت‌های مختلف، تصمیم‌گیری به اقدام یا انصراف از رفتارهای پرخطر را دریافته، عواقب و پیامد‌های اقدامی را قبل از انجام آن درک نموده و بتوانند تصمیم‌ سالمی بگیرند که سلامت خود را تضمین نمایند. در زندگی روزمره افراد مختلف مدام در حال تصمیم‌گیری هستند. اما می‌دانیم و می‌بینیم که برخی از تصمیم‌گیری‌ها، تصمیم‌گیری‌های سالم و بی‌خطری نیستند.

آیا روش‌های تصمیم‌گیری مختلفی وجود دارد؟ اگر چنین است کدام تصمیم‌گیری‌ها صحیح و کدام ناسالم است؟ بله روش‌های مختلف تصمیم‌گیری وجود دارد که فقط یکی از آنها سالم است و سایر انواع تصمیم‌گیری‌ها به گونه‌ای است که به مشکلات دیگری ختم می‌شود. در اینجا به طور خلاصه به تعدادی از انواع تصمیم‌گیری‌ها اشاره می‌شود:
انواع تصمیم‌گیری


1. تصمیم‌گیری احساسی: در این نوع از تصمیم‌گیری زیربنای تصمیم‌ها، احساس‌های آگاهانه و یا ناآگاهانه افراد است. احساساتی مانند ترس، شرم، خشم، احساس گناه یا عذاب وجدان، احساس مسئولیت بی‌دلیل یا غیرمنطقی یا افراطی و مطرودی از این دست، اساس و پایه تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند. این در حالی است که احساس‌های انسان زودگذر است و نمی‌تواند مبنای تصمیم‌گیری باشد.
زیربنای تصمیم‌گیری باید تفکر آن هم از نوع تفکر نقاد باشد (تفکر نقاد آن است که فرد در مورد اطلاعات، گفته‌ها، نظرات و پیشنهادات ارزیابی و مطالعه کند و هیچ اندیشه و پیشنهاد نظری را بدون ارزیابی و مطالعه، نه ردکند و نه بپذیرد). ناآگاهی از اصول تصمیم‌گیری و ضعف در توانایی تفکر نقاد و تصمیم‌گیری منجر به تصمیم‌گیری احساسی می‌شود. در مثال‌های بالا مشاهده شد که ندا از ترس این‌که دوستش را از دست بدهد، تصمیم گرفت که با دوستش همراه شود و اقدامی را آغاز کند که بسیار پر خطر بود.


. تصمیم‌گیری اجتنابی: در این نوع تصمیم‌گیری فرد سعی می‌کند تا آنجا که امکان دارد تصمیم‌گیری را به تعویق بیاندازد. کار امروز را به فردا انداختن نمونۀ مشخص این نوع تصمیم‌گیری است، معمولاً زیر بنای این تصمیم‌گیری ترس و اضطراب است.
3. تصمیم‌گیری مطیعانه: در واقع در این نوع تصمیم‌گیری، فرد خود تصمیمی نمی‌گیرد، بلکه مطیعانه تصمیمی‌که دیگران گرفته‌اند را، اجرا می‌کند. معمولاً این افراد از این نوع ذهنیت خاص استفاده می‌کنند که چون دیگران کار خاص را انجام می‌دهند، ما هم انجام می‌دهیم یا همه این کار را می‌کنند ما هم مثل دیگران. نکتۀ مهم آن است که این نوعی سفسطه بیش نیست. اگر کاری ناسالم یا پرخطر است این‌که همه آن کار را انجام دهند، دلیل بر مجاز بودن یا بی‌خطر بودن آن کار نیست. در مثال بالا احسان با مشاهدۀ آن‌که دیگران قرص مضری را مصرف می‌کنند، شروع به مصرف کرد بدون آنکه نقادانه فکر کند که آیا ضرری متوجۀ او هست یا نه؟


4. تصمیم‌گیری تکانشی:
در این نوع تصمیم‌گیری، فرد بدون آن‌که به خود اجازۀ فکرکردن بدهد، به صورت ناگهانی تصمیم خاصی را می‌گیرد. به عنوان مثال تصمیم زن و شوهر جوانی که در دوران عقد قرار دارند، زمانی که اختلاف نظری پیش می‌آید و بحث بالا می‌گیرد، به یک باره تصمیم می‌گیرند که از یکدیگر جدا شوند. بنابراین از ویژگی‌های تصمیم‌های تکانشی این است که با عجله و شتاب‌زده صورت می‌گیرد و به همین دلیل فرد فرصت فکرکردن ندارد و این نوع تصمیم‌گیری مشکلات متعدد و فراوانی به دنبال دارند.


5. تصمیم‌گیری منطقی: تنها تصمیم‌گیری سالم، تصمیم‌گیری منطقی است که براساس تفکر، ارزیابی و مطالعه صورت می‌گیرد.



مهارت نه گفتن
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

کمک کردن به دیگران خوب است. اما به این شرط که به کارها و برنامه های خود، پیش و بیش از کمک به دیگران توجه داشته باشید. تصور کنید که از شما درخواست می شود به حل یک مشکل کمک کنید. ممکن است مشکل مذکور در مدت زمانی کوتاه رفع شود؛ اما در اغلب اوقات چنین درخواست هایی دو تا سه ساعت و حتی تمام روز شما را اشغال می کنند. در چنین وضعیتی شما به ناگاه متوجه می شوید که بسیاری از امور روزانه تان عقب افتاده اند، در حالی که تنها با یک «نه» ساده می توانستید کمک به حل مشکل را حداقل به زمانی دیگر موکول کنید.

برای بسیاری از افراد، «نه!» گفتن، امری سخت و حتی غیرممکن بوده و هست. ناتوانی افراد در پاسخ منفی به درخواست های سایرین، دلایل زیادی دارد. برخی می خواهند با پاسخ مثبت، خود را فردی مهربان و دوستی وفادار جلوه دهند. رودربایستی در روابط فردی، فامیلی و اجتماعی نیز دلیلی دیگر بر این ناتوانی است.

به علاوه، در جامعه و خصوصاً فرهنگ ایرانی، بسیاری از افراد، «نه» شنیدن را نوعی بی احترامی و کم توجهی به خود به حساب می آورند. این در حالی است که توانایی یک فرد در پاسخ منفی به درخواست های خاصی که سایرین از وی دارند، در واقع یک قابلیت مهم و اساسی است.

در این مطلب به مهمترین علل ناتوانی افراد در «نه» گفتن می پردازیم و سپس راه های انجام آن را نیز بررسی می کنیم.

چرا «نه» گفتن سخت است؟
باید سعی کنید «نه» گفتن را یاد بگیرید. در واقع باید بتوانید درک درستی از موقعیت و شرایط داشته باشید تا موفق به کسب این ‘مهارت’ مهم شوید.
برخی شرایط سخت برای «نه» گفتن عبارتند از:

۱- احساس نیاز در یاری رسانی به دیگران: افراد مهربان و خوش قلب به صورت غریزی، کمک به سایرین را دوست دارند. حتی اگر این کمک به قیمت از دست رفتن زمان برای انجام کارهای خودشان تمام شود.

۲- ترس از بی احترامی: بسیاری از افراد، از ترس اینکه «نه» گفتن ممکن است بی احترامی به حساب آید، از انجام آن طفره می روند. این فرهنگ غلط به طور کل در آسیا -و خصوصاً ایران- بسیار شایع است.

۳- سازگاری: دلیل دیگر تایید و قبول درخواست های دیگران، این است که نمی خواهند اینطور تصور شود که با رفتارهای گروه، بیگانه و ناسازگارند. در واقع آنها دوست دارند به سرعت از سمت افراد یک گروه (خانواده، گروه دوستان، همکاران و …) به عنوان فردی همگرا پذیرفته شوند.

۴- ترس از درگیری: برخی افراد از ترس درگیری و خشم درخواست کننده، قدرت پاسخ منفی و رد درخواست آنها را ندارند. این افراد از هر برخوردی دوری می کنند و همیشه نگران عواقب مخالفت یا رد درخواست سایرین در آینده هستند.

۵- نگرانی ِ از دست رفتن فرصت: گاهی اوقات ممکن است اینگونه تصور شود که یک درخواست فرصتی است که نباید از دست داد. برای مثال اگر از فردی درخواست شود که به بخش دیگری از شرکت منتقل شود، علاوه بر اینکه او نمی خواهد دوستانش را در بخش فعلی ترک کند، تصور اینکه فرصت پیش آمده هم دیگر پیش نمی آید، او را آزار داده و «نه» گفتن را برایش سخت می کند.

۶- ترس از خراب شدن پل های پشت سر: رو دربایستی و نگرانی از اینکه رد یک درخواست باعث خراب شدن پل های پشت سر و قطع روابط شود نیز علت مهم دیگری در ناتوانی برای «نه» گفتن به حساب می آید.

ادامه این مطلب برای کسانی است که در شرایط وصف شده قرار گرفته و از «نه» گفتن باز مانده اند. اگر چنین هستید، در مرحله اول باید سعی کنید به خود بقبولانید که «نه» گفتن نشانه بی ادبی یا طفره روی از کمک به سایرین نیست. «نه» گفتن به معنی از دست رفتن آینده و روابط هم نیست.
تمام این تصورات، زاییده ذهن ما و تاثیر فرهنگ عامه و غالب بر ماست.

در واقع «نه» گفتن، احترام به زمان و ارزش دادن به خود شما است. شما باید بتوانید اولویت ها را در کنار هم گذاشته و نیاز های خود را بسنجید. و پس از آن، نسبت به نوع پاسخ دهی به درخواست افراد مختلف، عکس العمل صحیح نشان دهید.

7-راه ساده برای «نه» گفتن

قبل از هر چیز، باید بپذیرید که «نه» گفتن حق شماست. اگر بتوانید «نه» گفتن را در شرایط صحیح تمرین کرده و انجام دهید، در مدتی کوتاه متوجه می شوید که به آن بدی که فکر می کنید هم نیست. بقیه کم کم شما را درک می کنند و مقاومت نشان نمی دهند. نگرانی از «نه» شنیدن ِ افراد از طرف ما، در واقع فقط یک نگرانی بی مورد و فرضی است.



خندیدن
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

برای خندیدن وقت بگذارید ... زیرا موسیقی قلب شماست

برای گریه کردن وقت بگذارید ... زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.

برای خواندن وقت بگذارید ... زیرا منبع کسب دانش است.

برای رؤیا پردازی وقت بگذارید ... زیرا سرچشمه شادی است.

برای فکر کردن وقت بگذارید ... زیرا کلید موفقیت است.

برای بازی کردن وقت بگذارید ... زیرا یاد آور شادابی دوران کودکی است.

برای گوش کردن وقت بگذارید ... زیرا نیروی هوش است.

برای زندگی کردن وقت بگذارید ... زیرا زمان به سرعت می گذرد و هرگز باز نمی گردد.

ماموریت ما در زندگی « بدون مشکل زیستن » نیست ، « با انگیزه زیستن » است.

تنها به شادی در بهشت نیندیشید به خود بگویید رمز و راز خلقت هر چه باشد ،

هدف امروز من درست زیستن در اینجا و اکنون است

 



درسهای بزرگی که میتوان از مورچه ها آموخت
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

 

همه ما سعی می‌کنیم که از افراد بزرگ درس زندگی بگیریم و دوست داریم رمز و راز موفقیت آنها را بدانیم. اما فراموش می‌کنیم که گاهی بزرگترین درس‌های زندگی از کوچکترین موجودات کنار ما گرفته می‌شوند.

مثلاً مورچه‌ها را در نظر بگیرید. آیا باور می‌کنید که این موجودات کوچک می‌توانند به ما یاد بدهند که چطور باید زندگی بهتری داشته باشیم؟

از رفتار مورچه‌ها می‌توانیم چهار درس مهم بگیریم که به ما برای داشتن زندگی بهتر کمک می‌کنند.

1. مورچه‌ها هیچوقت تسلیم نمی شوند.  

2.مورچه‌ها همه تابستان به فکر زمستان هستند

3. مورچه‌ها همه زمستان به فکر تابستان هستند.

وقتی با سرمای طاقت‌فرسای زمستان مواجه می‌شوند، همیشه به خودشان یادآور می‌شوند که این همیشگی نخواهد بود و بالاخره تابستان فرا می‌رسد. و با اولین اشعه های خورشید تابستان، مورچه‌ها بیرون می‌آیند و آماده کار و تلاش و تفریح هستند. وقتی ناراحت و افسرده هستید و وقتی تصور می‌کنید مشکلات تمامی ندارند، خوب است که به خودتان یادآور شوید که این نیز می‌گذرد. اوقات خوش فرا می‌رسد و خیلی مهم است که همیشه رویکری مثبت به زندگی داشته باشید  

4. مورچه‌ها هرچه از توانشان برمی‌آید را انجام می‌دهند.

پس:  

1) عقب نکشید.  

 

2) به فکر آینده باشید.  

3) مثبت‌اندیش باشید. 

 

4) تا منتهای توان خود تلاش کنید.

 

 

 

 



تصمیم مهم
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

در یکی از روستاهای ایتالیا، پسر بچه شروری بود که دیگران را با سخنان زشتش خیلی ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ‏ای پر از میخ به پسر داد و به او گفت: هر بار که کسی را با حرف هایت ناراحت کردی، یکی از این میخ ‏ها را به دیوار طویله بکوب. روز اول، پسرک بیست میخ را به دیوار کوبید. پدر از او خواست تا سعی کند تعداد دفعاتی که دیگران را می ‏آزارد، کم کند. پسرک تلاشش را کرد و تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کمتر و کمتر شد. یک روز پدرش به او پیشنهاد کرد تا هربار که توانست از کسی بابت حرفهایش معذرت خواهی کند، یکی از میخ ها را از دیوار بیرون بیاورد.

روزها گذشت تا اینکه یک روز پسرک پیش پدرش آمد و با شادی گفت: بابا، امروز تمام میخ ‏ها را از دیوار بیرون آوردم! پدر دست پسرش را گرفت و با هم به طویله رفتند، پدر نگاهی به دیوار انداخت و گفت: آفرین پسرم! کار خوبی انجام دادی. اما به سوراخ‏های دیوار نگاه کن. دیوار دیگر مثل گذشته صاف و تمیز نیست. وقتی تو عصبانی می شوی و با حرف‏ هایت دیگران را می ‏رنجانی، آن حرف ها هم چنین آثاری بر انسان‏ ها می ‏گذارند. تو می ‏توانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون آوری، اما هزاران بار عذرخواهی هم نمی تواند زخم ایجاد شده را خوب کند.



پاور بانک